Tuesday, January 5, 2010

مش رجب



مش رجب دیشی خرید و نصب کرد
زان پس ایشان شد دگر کانال گرد
روز و شب او پای تی وی می نشست
بالشی بر پشت و ریموتش به دست
او رها بنمود ، کسب و کار را
دکه ی پاساژ و هم بازار را
فیلم ها می دید عشقی یا خشن
دلبرانی بس خوش اندام و فشن
در فضا هایی رمانتیک و خفن
با خودش می گفت اگر این دلبر است
از عیالم پس بباید دل گسست
چون عیالم خوشگل و پر ناز نیست
همچو اینان با دلم همساز نیست
کم کمک او چشم و گوشش باز شد
گرم موزیک رپ و آواز شد
ریش خود را رفت و ستاری نمود
موی خود را سبک گلزاری نمود
دل به مهر دلبری مو بور بست
عهد خود با همسر اول شکست
حجره اش را مهرآن دلدار کرد
خانه را هم رهن عشق یار کرد
یک دوماهی چون گذشت از عقدشان
دلبرش شد کوهی ازآتشفشان
قیل و قال و سر صدا آغازکرد
زود آهنگ مخالف سازکرد
رفت آن مهریه را اجرا گذاشت
روی پیمان مودت پا گذاشت
مش رجب دار و ندارش دود شد
خانه و هم حجره اش نابود شد
سکته کرد و یک وری شد فک او
بستری شد روی تخت سی سی یو
چون که بیرون آمد از حال کما
گفت از بام آورید این دیش را
آن رسیور،روزگارم تیره کرد
بنده را مجنون یاری خیره کرد
من شدم مجنون دلداری فشن
پس ببین با من چه کرد آن... جن

No comments:

Post a Comment