یادتونه بچه بودیم می گفتین
ایشاا...عروسیتون
حالا وقتشه تشریف بیارید
شاخ و دم که ندارد
آدمیزاد احتمال دارد هر اشتباهی را مرتکب شود
حالا مال ما یک کمی بد فرم تر بوده
ازدواج کرده ایم
شما هم خبطی مرتکب شوید
بیایید دور هم، همدیگر را دست می اندازیم
می خندیم
حال می دهد به جان شما
حال می دهد به جان شما
خانه ای ساخته ایم
سایه بانش همه عشق
زیر پا فرش غرور
و حصارش همه تکرار صفا
ما در این جمع لطیف
لطف و دیدار تو را می طلبیم
شب عاشقان بيدل چه شبي دراز باشد
تو بيا كز اول شب در صبح باز باشد
حافظ شب هجران شد
بوي خوش وصل آمد شاديت مبارك باد
اي عاشق شيدايي
دشت آرزوها گستراندهايم تا هر خاطرهاي را به
زيبايي در دلها بياوريم
كه زندگي تنها يادگاري از محبت است
شوق فشردن دستان شما برايمان انتظاري است شيرين
No comments:
Post a Comment