Wednesday, August 10, 2011

Bazam Joke e Farsi



به لره ميگن وقتي حضرت يونس گم شد چي شد؟ ميگه سازمان يونس كو تاًسيس شد

ترکه هلو میخوره به هسته اش که میرسه یهو میگه : ای ول گردو هم داره

ترکه مربي فوتبال ميشه شماره 10 رو مياره بيرون دو تا 5 مي فرسته تو بازي

ترکه و لره شطرنج بازی میکردند شاه دق مرگ میشه

غضنفر از کلاس راهنمایی رانندگی میاد بهش میگن بابات فوت کرد ، میگه : مار زدش ؟ میگن آره میگه : از پشت زدش ؟ میگن آره میگه مار مقصره

غضنفر رشته‌ اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار

لره تا آخر عمرش گیج مونده بود که چرا خودش یه داداش داشت ولی خواهرش دو تا

ترکه پسرشو میفرسته دانشکده افسری، میگن:چرا اونجا؟میگه: درسش تموم بشه باهم کلانتری باز کنیم

به غضنفرمیگن دستشویی چند بخشه? میگه دو بخش زنانه , مردانه

معتاده ميره دستشويي ، ميزنه آفتابه رو لتو پار مي کنه بهش مي گن : چرا آفتابه رو اين جوري کردي ؟ مي گه : برام ژست گرفته بود

لره میره خاستگاری .پدر عروس میگه: اقا زاده دانشگام میرن.لره میگه:مسافر گیرش بیاد چرا نه

ترکه بچش تو مشهد گم میشه، نذر مي كنه و ميگه : يا امام رضا ! دستم به دامنت، بچم پيدا بشه، ديگه غلط کنم بيام مشهد

لره قاضي ميشه بهش ميگن حكم كن، ميگه پيك

No comments:

Post a Comment