Monday, January 9, 2012

خـانه تـکانی دلـت مبـارک



دلـت را بتـکان
غصه هایت که ریخت
تو هم همه را فراموش کن

 دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت
 یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت

باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه‌گانه هم بیفتد

حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند

کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟

دلت را ببین
چقدر تمیز شد دلت سبک شد؟

همه چیز ریخت از دلت
همه چیز افتاد 
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره
خـانه تـکانی دلـت مبـارک

 

No comments:

Post a Comment