Saturday, August 27, 2011

حرفهای دلتنگی



شايد فراموشت شدم شايد دلت تنگه برام
شايد بيداري مثل من به فکر اون خاطره ها
شايد تو هم شب که ميشه ميري به سمت جاد ه ها
بگو تو هم خسته شدي مثل من از فاصله ها
با هرقدم برداشتنت فاصله بينمون نشست
لحظه اي که بستي در رو شنيدي قلب من شکست
يادت ميياد که من کيم همون که ميميره برات
هموني که دل نداره برگي بيافته سر راهت
نميتونم دورت کنم لحظه اي از تو روياهام
تو مثل خالکوبي شدي تو تک تک خاطره هام
از کي داري تو دور ميشي؟ از من که مي ميرم برات
از مني که دل ندارم برگي بيافته سر راهت
بگو من از کي بگيرم حتي يه بار سراغتو
دارم حسودي ميکنم به آينه ي اتاق تو
کاش جاي اون آينه بودم هر روز تو رو ميديدمت
اگر که بالشت بودم هرلحظه ميبوسيدمت

No comments:

Post a Comment